معنی کارگردان فیلم روانی

حل جدول

کارگردان فیلم روانی

داریوش فرهنگ


روانی

روحی، سیال، جاری

لغت نامه دهخدا

روانی

روانی. [رَ] (حامص) جریان. سیلان. (ناظم الاطباء). رجوع به روان شود:
خسروا طبعم به اقبال جمالت زنده گشت
آب را آری حیات اندر روانی آمده ست.
سنائی.
جِرْیه؛ روانی آب. مَرَحان، روانی اشک چشم. دِرّه؛ بسیاری شیر و روانی آن. (منتهی الارب). || میعان. مایعیت. مایعی. رجوع به روان شود. || انسجام. سلامت:
ایا روان سخن در روانی سخنت
به جان تو که درالفاظ تست جان سخن.
سوزنی.
و رجوع به روان شود. || رقت. لینت. نقیض غلظت و یبوست.
- روانی شکم، لینت مزاج. اسهال.
|| رونق و رواج بازار و پول. (ناظم الاطباء):
به شهر عشق جانان گر رسانی
شود نقد سرشکت را روانی.
؟ (از فرهنگ شعوری).
و رجوع به روان شود.
- روانی حکم یا فرمان، نفوذ حکم وفرمان:
به روانی و نفاذ فرمانت
کآن نرفته ست ز نافرمانی.
انوری.
نَفَذ؛ روانی چیزی و نفاذ آن. (منتهی الارب). || خواندن سبق روز پیش. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی). مقابل هجی. (یادداشت مؤلف). || (ق) زود. فوری. سریع. تند:
منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان
وگر ایشان نستانند روانی به من آر.
حافظ.
حضرت شیخ شمس الدین روانی برجسته و به مولانا گفته که مرا به کشتن می طلبند و بیرون رفت. (تذکره ٔ دولتشاه، در ترجمه ٔ حال جلال الدین مولوی). و رجوع به روان شود. || (ص نسبی، اِ) نوعی از اصول موسیقی. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء).

روانی. [رَ] (اِخ) از شاعران قرن دهم عثمانی است. وی در ادرنه متولد شد و بسال 930 هَ. ق. درگذشت. این شاعر معاصر سلطان سلیم خان و مورد توجه و التفات وی بود. از آثاراو منظومه ای است بنام عشرت نامه و غزلیات فراوانی نیز بدو منسوب است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.


پاک روانی

پاک روانی.[رَ] (حامص مرکب) پاکدرونی. پاکدامنی. پارسائی.


نوشین روانی

نوشین روانی. [رَ] (ص نسبی) انوشیروانی. منسوب به انوشیروان. رجوع به نوشیروانی شود.


تربیت روانی

تربیت روانی. [ت َ ی َ ت ِ رَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تربیت روحی. پرورش روانی. آنچه مربوط به تربیت روان باشد. اصولی که بر اساس آن می توان روان کودکان را تا سرحد کمال از انحراف و گرفتار شدن به عقده های روانی و جز آن بازداشت واستعدادهای مختلف آنان را در جهت صحیح هدایت کرد.

فرهنگ معین

روانی

مربوط و متعلق به روان، دستخوش بیماری روانی. [خوانش: (رَ) (ص.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

روانی

جریان، روحی، سلاست، طلاقت

فارسی به عربی

روانی

تدفق، حریه، روحی، عقلی

فرهنگ فارسی هوشیار

روانی

جریان سیلان.


عقده روانی

سر کوفتگی سر خوردگی گره روانی در تازی عقده النفسیه

واژه پیشنهادی

نویسنده فیلم روانی

جابر قاسمعلی


فیلمبردار فیلم روانی

مهرداد فخیمی


موسیقی فیلم روانی

محمّدرضا علیقلی

معادل ابجد

کارگردان فیلم روانی

923

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری